اینم سری دوم جک های وبلاگ. اگه جک جالبی حتما لطف کنین و برای ما بفرستین. امیدوارم لذت ببرین.
غضنفر تو مسابقه بیست سوالی شركت میكنه، قبلش بهش میگن جواب بیسكویته، ولی تو همون اول نگو، اولش یه چند تا سوال كن كه ضایع نشه. غضنفر میگه باشه و میره تو مسابقه، میپرسه: آقا، یك كویته؟! یارو میگه: نه. میگه: دوكویته؟ همینجوری میگه تا میرسه به نوزده كویت! یارو میگه: من یه راهنمایی بهتون میكنم، با چایی هم میخورنش. غضنفر میگه: آاااهان پس بگو، قنده؟!
غضنفر معلم بوده سر کلاس یه دفعه ای می گوزه. برا اینکه ضایع نشه، زود از شاگرداش میپرسه ساعت چنده؟ شاگرده میگه: آقا ساعت چند کوک کرده بودی!!!
به غضنفر میگن نظرت راجع به مار چیه ؟ میگه حیون خوبیه فقط حیف که همش دُمه
غضنفر تو دستشویی می میره روحش تو هواکش گیر می کنه
غضنفر می ره بالای پل هوایی وایمیسته شروع می کنه به داد زدن که:من احمق من نفهم من خر اما اینجا رودخانه کو که پل زدن؟؟؟
غضنفر تو خواب میگوزه صبح به زنش میگه خواب دیدم ماشین خریدم زنه میگه آره یه بوق هم برای من زدی
غضنفر می گوزه بعد به دوستش می گه به نظرت وضوم باطل شد؟ دوستش می گه: با ای گوزی که تو دادی والله وضو منم باطل شد
غضنفر شب که میشه میخوابه خواب حنا بندون عروسیشو میبینه صبح که از خواب بلند میشه میبینه تو خودش ریده
یارو به دختره می گه اسمت چیه؟ دختره می گه اسمم شراره است ولی دوستام صدام می کنن شراب.اسم شما چیه؟ یارو می گه: اسمم اصغره دوستام بهم می گن عرق سگی
یارو از دختره می پرسه: خانوم ببخشید اسم شما چیه؟ دختره می گه: اسمم ثریاست / چشونم رنگ دریاست بعد دختره می گه: اسم شما چیه؟ یارو می گه: اسمم جهانگیره / گوز تو کونم گیره.
یه بنده خدا پتروس فداكار رو با دهقان فداكار قاطی میكنه، میره انگشت میكنه تو باسن راننده قطار.
به غضنفر می گن با گوهر جمله بساز می گه: توی گوه هر وقت به من رسیدی گفتی با یه چی جمله بساز
غضنفر یه دوچرخه می خره سوار میشه میاد خونه بچه ش از دور باباشو میبینه بعد میره به مامانش میگه : مامان مامان یه چیز رفته تو کون بابا هر چقدر هم که دست و پا میزنه در نمیاد
به غضنفر می گن با ریسمان جمله بساز، می گه انگلیسی بگم طوری نیست؟ می گن مگه می تونی؟ بگو ببینیم. غضنفر می گه: نو ریسمان تو پیجینگ
به غضنفر می گن با عناصر جمله بساز. میگه: وقتی سیفون رو بکشیم، اناسر می خورن میرن پایین!!!
منبع مطلب:www.kidding.mihanblog.com
نظر یادت نره
داستان امیر کبیر و واکسن آبله